â
نشانههاى ظاهرى حضرت مهدى عليهالسلام
نشانههاى ظاهرى حضرت مهدى عليهالسلام
جواد خرّمى
امروزه بحثى مطرح است و آن اين است كه راز محبوب شدن فرد در يك جامعه چيست؟ ممكن است در اين باره نظريات گوناگونى مطرح شود كه برخى زيبايى و جمال را راز محبوبيت فرد بدانند، گروهى قدرت و توان جسمى را نشانه محبوبيت شخص در جامعه، همچون قهرمانان بدانند، دستهاى ديگر احسان و مهربانى و گذشت و عطوفت را ريشه محبوبيت فرد قلمداد نمايند و قومى نيز كمال علمى انسان را باعث جلب محبت ديگران به او بدانند؛ چنان كه نسبت به عالمان و نخبگان علمى اين گونه ابراز محبتها ديده مىشود. و يا قدرت ايمان و معنويت و وصل به معدن عظمت الهى را علت اصلى محبتها و محبوبيتها بشمارند كه البته در فرهنگ دين مخصوصا قرآن بر اين نظريه تأكيد شده است؛ اما ما شيعيان:
دلبرى داريم كه از صاحبدلان دل مىبرد
| غمزهاى مشكلگشا دارد كه مشكل مىبرد
|
گر نقاب از چهره گيرد آن نگار نازنين
| پرتو رخسارهاش دلهاى مايل مىبرد
|
و امامى داريم كه هم جمال دارد و هم كمال، هم صورت زيبا و نورانى دارد و هم سيرت پر بار و نورانى، هم دست خدمت و مهربانى بر خلق دارد و هم ايمان عميق و سرشار از معنويت به سر منشأ معدن عظمت، خداى جليل و جميل.
آنچه پيش رو داريد، نگاهى است به گوشههايى از زيباييهاى ظاهرى حضرت مهدى عليهالسلام .
در چمنِ جمعِ جمال و كمال
| حضرت مهدى ندارد مثال
|
1. زيباروى نورانى
مهدى صاحب الزمان عليهالسلام از معدود انسانهايى است كه از نهايت زيبايى صورت و اندام برخوردار است، تا آنجا كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در باره او فرمود: «اَلْمَهْدِيُّ طَاوُوسُ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَيْهِ جَلَابِيبُ النُّورِ؛(1) مهدى طاووس اهل بهشت است كه جامههايى از نور او را در بر گرفته است.»
اى به دلها درد عشقت، جاودانه، جاودانه
| مىكشم بار غمت را عاشقانه، عاشقانه
|
اى كه طاووس بهشتى جلوهاى كن جلوهاى كن
| تا به كى اى مرغ قدسى جاى تو در آشيانه
|
در باره چهره آن حضرت، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ الدُّرِّيِّ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِيٌّ؛(2) مهدى از نسل من است. سيمايش چون ماه تابان و رنگش عربى (گندمگون) است.»
و اميرمؤمنان على عليهالسلام فرمود: «حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَى مِنْكَبيْهِ وَ نُورُ وَجْهِهِ يَعْلُو سَوَادَ لِحْيَتِهِ؛(3) زيبا چهره و زيبا موى است و موى او بر شانههايش فرو ريخته و درخشندگى چهرهاش بر سياهى محاسنش غلبه مىكند.»
2. خال زيباى صورت
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «اَكْحَلُ الْعَيْنَيْنِ كَثُّ اللِّحْيَةِ عَلَى خَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ؛(4) ديدگان مباركش سرمه كشيده، محاسن مباركش پرمو و بر گونه راست او يك خال است.»
و على عليهالسلام فرمود: «مهدى ديدگانى مشكى، موهايى پر پشت، چهرهاى چون ماه تابان، پيشانى باز و درخشان، خالى [بر گونه راست] و نشانى [چون مهر نبوت در ميان دو كتف] دارد.»(5)
خال زيباى جمال دلربايت را بنازم
| بوى عطر جانفزاى خاك پايت را بنازم
|
اى صفاى هر مصفا مهدى زيباى زهرا
| از صفاى قلب مىگويم صفايت را بنازم
|
من گدايم من گدايم بر گدايان درِ تو
| عزت و جاه و جلال هر گدايت را بنازم
|
3. قامت موزون
علامت ديگر براى زيبايى يك فرد، اندام موزون و قد و قامت متناسب اوست كه حضرت مهدى عليهالسلام از اين نعمت نيز برخوردار است.
امام صادق عليهالسلام در اين باره فرمود: «لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَةِ مُدَوَّرُ الْهَامَةِ وَاسِعُ الصَّدْرِ صَلْتُ الْجَبِينِ مَقْرُونُ الْحَاجِبَينِ عَلَى خَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ كَاَنَّهُ فُتَاتُ الْمِسْكِ عَلَى رَضْراضَةِ الْعَنْبَرِ؛(6) دراز قامت متكبر و كوتاه قامت چسبيده [به زمين كوتوله[ نيست، بلكه ميان قامت است، سيمايى گرد، سينهاى فراخ، پيشانىاى باز و ابروانى به هم رسيده دارد و خالى بر گونه راست اوست چون دانه مشك كه بر قطعه عنبر ساييده شده است.»
4. چهره جوان و تغيير ناپذير
از نشانههاى ديگرى كه باعث زيبايى چهره آن حضرت شده است، اين است كه بعد از قرنها به سر بردن در غيبت كبرى، هنگامى كه ظهور مىكند، به صورت جوانى است كه سيماى جوانى از آن نمايان است و گذشت زمان آن اندام زيبا را پير و فرسوده نكرده است.
امام صادق عليهالسلام فرمود: «اِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْبَلِيَّةِ اَنْ يَخْرُجَ اِلَيْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَاباًّ وَ هُمْ يَحْسَبُونَهُ شَيْخا كَبِيرا؛(7) از امتحانات بزرگ [خداوندى] است كه صاحبشان به صورت جوانى ظاهر مىشود، در حالى كه آنها او را پيرى كهنسال تصور مىكنند.» و در حديث ديگر فرمود: «در صاحب الزمان نشانى از حضرت يونس هست و آن اينكه بعد از غيبتش، به صورت جوانى ظاهر مىشود.»(8)
يوسف كنعان عشق بنده رخسار اوست
| خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست
|
موسى عمران عشق طالب ديدار اوست
| كيست سليمان عشق بر در او يك فقير(9) |
و امام هشتم عليهالسلام فرمود: «عَلَامَتُهُ اَنْ يَكُونَ شَيْخَ السِنِّ شَابَّ الْمَنْظَرِ حَتَّى اِنَّ النَّاظِرَ اِلَيْهِ لَيَحْسَبُهُ ابْنَ اَرْبَعِينَ سَنَةً اَوْ دُونَهَا وَ اِنَّ مِنْ عَلَامَتِهِ اَنْ لَا يَهْرَمَ بِمُرُورِ الْاَيَّامِ وَ اللَّيَالِى عَلَيْهِ حَتّى يَأْتِىَ اَجَلُهُ؛
(10) از نشانههاى او سيماى جوانى او در سن كهولت است كه هر كس او را ببيند، او را چهل ساله يا كمتر تصور مىكند و از نشانههاى او اين است كه با گذشت روزها و شبها پير نشود تا اجلش فرا رسد.»
5. قدرت بدنى وصف ناپذير
يك رهبر جهانى علاوه بر اندام متناسب و زيبا بايد كه از قدرت بدنى متناسب نيز برخوردار باشد. حضرت مهدى عليهالسلام را هم وراثت يارى مىكند كه داراى بدن و قدرت حيدرگونه مىباشد و هم دست قدرت و عنايت الهى پشت سر او است و به او توان تصرف تكوينى در موجودات را داده است. در اين باره امام صادق عليهالسلام فرمود:
«اِنَّ الْقَائِمَ اِذَا خَرَجَ كَانَ فِى سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِياًّ فِى بَدَنِهِ لَوْ مَدَّ يَدَهُ اِلَى اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْاَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بِالْجِبَالِ تَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا لَا يَضَعُ يَدَهُ عَلَى عَبْدٍ اِلَّا صَارَ قَلْبُهُ كَزُبُرِ الْحَدِيدِ؛(11) قائم عليهالسلام هنگامى كه ظهور مىكند، در سن كهولت خواهد بود، ولى با سيماى جوانى و نيروى بدنى قوى كه اگر دستش را به سوى قوىترين درخت روى زمين بكشد، از ريشه بر مىكند و اگر بر كوهها بانگ بزند، سنگهايش فرو ريزد. دستش را بر هيچ بندهاى نمىگذارد، جز آنكه قلبش چون قطعه آهن محكم و استوار مىگردد.»
از اين روايت، ولايت تكوينى حضرت بر جهان هستى به خوبى نمودار مىشود. در روايت ديگرى علاوه بر قدرت تكوينىِ دست آن حضرت، به قدرت تكوينى نگاه و چشمانش نيز اشاره شده است. امير مؤمنان عليهالسلام در اين باره مىفرمايد: «يُؤْمِى لِلطَّيْرِ فَيَسْقُطُ عَلَى يَدِهِ وَ يَغْرِسُ قَضِيبا فِى الْاَرْضِ فَيَخْضَرُّ وَ يُورِقُ؛(12) به مرغ نگاه [يا اشاره] مىكند، به دست مباركش مىافتد. چوبى را در زمين مىكارد، سبز مىشود و برگ مىآورد.»
6. دو علامت ديگر
على عليهالسلام فرمود: «بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَةٌ عَلَى لَوْنِ جِلْدِهِ و شَامَةٌ عَلَى شِبْهِ شَامَةِ النَّبِيِّ صلىاللهعليهوآله ؛(13) در پشت او دو خال [و دو علامت] است كه يكى به رنگ پوستش و ديگرى شبيه خال [و مهر[ پيامبر صلىاللهعليهوآله است.»
و امام باقر عليهالسلام فرمود: «بِالْقَائِمِ عَلَامَاتٌ ... شَامَةٌ تَحْتَ كِتْفِهِ الْاَيْسَرِ، تَحْتَ كِتْفَيْهِ وَرَقَةٌ مِثْلُ الاْآسِ؛(14) در وجود قائم علامتهايى هست ... خالى [شبيه مهر نبوت] زير شانه چپش مىباشد و زير هر دو شانهاش برگى مثل برگ آس است.»
7. بوى خوش
از نشانههاى ديگر آن حضرت، بوى عطر جانفزايى است كه از آن وجود نازنين به مشام مىرسد؛ همان گونه كه از رسول اكرم صلىاللهعليهوآله استشمام مىشد و در حديث معروف، نقل شده: وقتى امام حسن و امام حسين و امير مؤمنان عليهمالسلام به ترتيب وارد شدند، بوى پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله را متوجه شدند. مهدى عليهالسلام نيز وارث چنين كسى است.
امام رضا عليهالسلام فرمود: «وَ تَكُونُ رايِحَتُهُ اَطْيَبَ مِنْ رَايِحَةِ الْمِسْكِ؛(15) بوى خوش او از بوى خوش مشك معطرتر است.»
گر رخ گشايد رونق افزايد چمن را
| ارزان كند اِسْپر و هم مُشكِ ختن را
|
گل برگ رنگش ارغوان را سُخره دارد
| پيچيده مويش نسترين و نسترن را
|
ابى نعيم محمد بن احمد انصارى از كامل بن ابراهيم كه از گروه مفوّضه بود، نقل مىكند كه مىگويد: نزد امام حسن عسكرى عليهالسلام رفتم و با خود گفتم: وارد بهشت نمىشود، مگر كسى كه عقيده من را داشته و سخن من را بگويد. بعد از سلام و برخى مسائل نزد دَرِى نشستم كه پرده بر آن آويخته بود، «فَجَاءَتِ الرِّيحُ فَكَشَفَتْ طَرَفَهُ فَاِذَا اَنَا بِفَتىً كَاَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ اَبْنَاءِ اَرْبَعَ سِنِينَ اَوْ مِثْلِهَا ...؛(16) پس باد آمد و پرده را كنار زد، ناگهان كودكى چهارساله يا شبه آن همچون پاره ماه ديدم.» سپس ادامه مىدهد:
او گفت: اى كامل بن ابراهيم! از اين سخن او تنم لرزيد و به من الهام شد كه بگويم: «لبيك يا سيدى؛ بلى اى آقاى من!» پس فرمود: آمدهاى نزد حجت خدا كه از او بپرسى: آيا جز كسى كه هم مسلك توست، بهشت مىرود؟ عرض كردم: بلى قسم به خدا! پس فرمود: در اين صورت بهشتيان خيلى اندك خواهند بود. قسم به خدا! حقّىها داخل بهشت نمىشوند. عرض كردم: اى آقاى من! حقّىها كيستند؟ فرمود: گروهى كه [خيال مىكنند] على را دوست مىدارند و به حق او قسم ياد مىكنند، در حالى كه حق و فضل و برترى او را نمىدانند... . سپس پرده دوباره به حال خود برگشت؛ به گونهاى كه من قدرت كنار زدن آن را نداشتم.
امام حسن عسكرى عليهالسلام نگاهى متبسّمانه به من كرد، آن گاه فرمود: «چرا نشستهاى در حالى كه حجت خدا از حاجت قلبى و درونىات خبر داد و فهماند كه حجت بعد از من كيست!» پس من بيرون آمدم و از آن روز به بعد او (حضرت مهدى عليهالسلام ) را نديدم.»(17)
1. روزگار رهايى، كامل سليمان، ترجمه على اكبر مهدىپور، نشر آفاق، چاپ سوم، 1376، ج 1، ص 122؛ منتخب الاثر، صافى گلپايگانى، ص 147؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 164؛ ر. ك: مكيال المكارم، محمد تقى موسوى اصفهانى، مؤسسة الامام المهدى، 1404 ق، ج 1، ص 67.
2. روزگار رهايى، ج 1، ص 121؛ منتخب الاثر، ص 185؛ كشف الغمة، ج 3، ص 259؛ مكيال المكارم، ص 67.
3. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، دار احياء التراث، ج 51، ص 36؛ روزگار رهايى، ج 1، ص123.
4. روزگار رهايى، ج1، ص 122؛ منتخب الاثر، ص 166.
5. روزگار رهايى، ج 1، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 51؛ منتخب الاثر، ص 186.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 3 و 19، روزگار رهايى، ج 1، ص 128.
7. روزگار رهايى، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 258.
8. بحارالانوار، ج 52، ص 287؛ روزگار رهايى، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 285.
9. محقق اصفهانى (كمپانى).
10. بحارالانوار، ج 52، ص 285 و 322؛ روزگار رهايى، ج 1، ص 129.
11. روزگار رهايى، ج 1، ص 127؛ بحارالانوار، ج 52، ص 322؛ منتخب الاثر، ص 221.
12. روزگار رهايى، ج 1، ص 123.
13. همان، ص 124؛ بحارالانوار، ج 51، ص 35؛ مكيال المكارم، ص 67.
14. بحارالانوار، ج 51، ص 41؛ روزگار رهايى، ج 1، ص 126.
15. بحارالانوار، ج 25، ص 116.
16. همان، ص 336.
17. مكيال المكارم، ج 1، ص 68.
تاریخ بروز رسانی 86/2/19